اسپرسو نیمه شب

اسپرسو نیمه شب

تلخ با طعم اسپرسو (کاغذ کاهی و خودکار مشکی سابق)
اسپرسو نیمه شب

اسپرسو نیمه شب

تلخ با طعم اسپرسو (کاغذ کاهی و خودکار مشکی سابق)

419

قبل از غذا سگ

بعد از غذا گربه

418

فرو پاشیده ام

پاشیده ام

پاشیده ام 

من 

417

صدای ویلنسل، شکل و ساختار ویلنسل، طرز نگه داشتن و نواختنش برام جادویی و رمز آلوده... صداش ... آی ... صداش ! 

کاش واسه یادگیریش اینقد پیر نبودم و درین منطقه جغرافیایی زندگی نمی کردم.

416

امروز یهویی بدجوری دلم ریخت وقتی باز یادم افتاد که چقدر زندگی غم انگیزه.

415

چیزی که می ترساندم تنهاییم نیست، اینکه بیشتر مواقع بیش از حد دوستش دارم است.

414

یک روز سردردی ... 

سگ تر می باشم. نزدیک که نشوید هیچ، دورتر هم بمانید.

413

در نوشتن یک مطلب خطها افقی هستن و کلمات بصورت افقی پیش می رن، اما یه نویسنده خوب اونه که بتونه عین یک بافت، متن رو با کلمه های خاص بصورت عمودی بهم وصل کنه. توی زندگی هم نیاز هست اینکارو بکنی و بجای اینکه فقط روی یک خط طولی به سمت جلو حرکت کنی، برای بهتر شدن کیفیت زندگی روی خط افقی هم ارتباط بزنی و حرکت کنی. 

412

وقتی تنها توی دفترت نشسته ای و دیروقت است و هیچ کس توی ساختمان نیست و تلفنن دفترت مستقیم نیست و شروع به زنگ خوردن می کند!!!

411

...Late   night   work  and Jazz 

410

یه روز خاکستری می تونه روز خوبی باشه؟

409

به هیچ جا گریزی نیست
به هیچ چیز امیدی نیست

منم و گوشه ای و زانوهایم

که بغلشان می کنم که نلرزم

408

- شغل؟

-مرده کش. سالهاست مرده ام و این جنازه را با خود می کشم.

407

در دفترم در آموزشگاه کارهای عقب افتاده ام را انجام می دهم و به غذا فکر می کنم.

فاضل نظری

بی قرار تو ام و در دل تنگم گِله هاست
آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
«بال» وقتی قفس پَر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست

406

زیاده روی به امید بهبوووووووووود .....

405

با سر و صدا و حضور شخصی پشت پنجره اتاقم بیدار می شوم.
"کی به این یابو اجازه داده بیاد پشت پنجره اتاق من ؟؟؟؟؟" فریاد می کشم.
در حین چایی خوردن با خبر مرگ کوهن روبرو می شوم. قلبم یک لحظه می ایستد... تمام خاطرات نوجوانی و جوانی من :(  موسیقی دارد تمام می شود.

موقع ناهار فیلم خشم و هیاهو را می گذارم ... ای وای ... شهلا جاهد و ناصر محمد خانی ... دوباره عین همان موقع که دادگاه شهلا جاهد را دنبال می کردم بهم می ریزم.

دیالوگهای فیلم به من می فهماند که حرفهای همه مردهای متاهلِ در فکر خیانت عین هم است. رد پای مریلا زارعی جا به جای فیلم دیده می شود.
دیگر بعدازظهر جمعه شده ... آخر جمعه از این گندتر هم می شود؟!

404

بعصی هنرجوها بهتره خودشونو معرفی نکنن و نگن شاگرد کدوم استاد بودن . والا ! استاد بدبخت جه گناهی کرده!!!

403

بچه که بودم فکر می کردم زنها دو دسته ن یا سی ساله ن یا پیرزن. وقتی خودم به سی رسیدم فهمیدم تعریفهام احتیاج به گردگیری دارن. ازون موقع عظمت و ابهت عددها برام ریخت. هی دونه دونه عددها بزرگتر میشن ولی معناشون برام کوچیکتر میشن.

402

دیروز وسط صبی همه راه افتاده بودن از یه سمتی به یه سمت دیگه ایجاد ترافیک کنن.تو هرمسیری می رفتی هم اون، هم مقابلش پره ماشین بود.

401

وقتی در ظرف برنجم رو باز می کنم و روش دوتیکه ته دیگ زعفرونی خوشگل می بینم، برای چند لحظه ترامپ رو فراموش می کنم!

400

آرامم کن

آرامم کن

آرامم کن ...

399

آقای میم -خدمه کالج- در می زند و وارد دفترم می شود " شما نمی رین خانم تلخک؟"

" نه آقای میم ! من هستم. شما برید، چراغها رو خاموش کنید، درها رو هم قفل کنید. من هنوز کار دارم"
کاغذها دور و برم پخش، موزیک و شمع و سیگار ... به خودم می آیم. خیــــــــلی دیر شده. وسایلم را جمع می کنم، از در بیرون می زنم، شهر خلوتست ... ماشین، موزیک خوب، خیابانهای خالی... دلم نمی خواهد برسم.

398

کمالگرای بی کمالات

397

خیلی خوب است که ببینی ماشین امانتی ای که دسستت است، گلگیرش به شدت غر شده و حالت بهم بریزد و روی تو رفتگی دست بکشی تا مطمین شوی و ببینی که حقیقت دارد. دزدگیر را بزنی تا سوار ماشین شوی، ببینی از ماشین بعدی صدای دزدگیر می آید. آآآآآآآی کیف می کنی! آآآآآآآآی کیف می کنی!

396

می گوید" مانتو تون مشکل داره. نمی تونید وارد بشید. ما اینجا چادر داریم. اگر میخواید وارد بشید بدم سرتون کنیدگ

می گویم" ممن چادری نیستم و چادر سرم نمی کنم. حجاب و پوشش من هیچ مشکلی نداره. دیروز هم با همین پوشش اومدم و کارهامو چند ساعت انجام دادم. رفتار شما توهین آمیزه."

گوشی تلفن را برمی دارد و با جایی تماس می گیرد. گوشی را به من می دهد. نمی فهمم چه شد، فقط می فهمم که در حال فریاد زدن بر تلفن هستم
" من خودم مدرس دانشگاه هستم و با همین پوشش در چند دانشگاه تدریس می کنم و هیچ مشکلی هیچوقت پیش نیومده. سن و سالمم طوری نیس که دنبال این مسایلی که شما می کید باشم. دیروز هم با همین پوشش اومدم..."

"شما درست می فرمایید... پوششتون هم مشکلی نداره. فقط اون هلال کنارش مشکل داره. حالا شما بفرماییید سریع کارتونو انجام بدید"

... از خودم می ترسم!

395

می توان یک شاهکار ادبی را در چند ثانیه نابود کرد .

394

فلفل هم خوبه. پررنگ ترش می کنه ! هه ...

394

مرتیکه تنها کاریکه بلده تولید بچه س ...اسمشم گذاشته عشق!

393

لعنت به جو ... و آبش

392

گوساله ها .... گوساله ها ....

391

احتیاج به دریا دارم، که روی شنهای داغش سرم را بگذارم و به آسمان صاف و مرغ های دریایی نگاه کنم.

خـــــــــــــــــــستــــــــــــــــــــــــــه ام ... خیلی خــــــــــــستـــــــــــــه

390

تو  بیا!

سیگار از من

آواز از تو


389

 فراموش کرده بودم یک روز بدون سردرد چگونه است. دیشب قبل از خواب قرص سردرد خوردم و صبح با یک حس جدید بیدار شدم. بدون سردرد. خیلی لذت بخش بود. به کلاس رفتم و با کلی انرژی کار کردم و شاگرد را روانه آزمون کردم. شاگرد شماره وکیلش را داد. لبخند روی لبهام نشست. بلافاصله به دندانپزشکی مراجعه کردم برای وقت ترمیم. دکتر می گفت

  

"Talkhak jan you need to take care of those two, asap"

"

 I'm not gonna live that long to spend that much money on my teeth and  I don't have it either

" :)))



388

اگر امروز بارون بیاد ...

387

هر بار که امید از دست می رود، تکه هایی از وجود آدم را با خودش می برد، تا جایی که دیگر امید مقوله ای بیهوده و زجر آور می شود.

386

در آن لحظه که که مغز پیام وقوع فاجعه را دریافت می کند تا زمانی که عکس العمل مناسب را پیدا می کند، برای چند لحظه فلج می شود. این چند لحظه برای بعضی ها چند ثانیه، چند دقیقه، چند ساعت، چند روز، چند ماه و برای بعضی ها چند سال طول می کشد. وقتی تعداد فاجعه ها زیاد می شود مغز دیگر درست عمل نمی کند. بی حس می شود. بی حس ِ بی حس.

385

چقدر امروز روز غمگینی است ! 
چقدر امروز دلم گرفته است! 

384

قبلن ها اصولا فقط چندسالی از اطرافیانم بزرگتر بودم.
این روزها خیلی از اطرافیانم بزرگترم.
انگار زمان برعلیه من است و فقط برای من تند تند جلو میرود ، مال بقیه را نگه داشته هر پنج سال حرکتی می دهدش.

383

لعنت به محرک عصبی و سردرد

درود بر شلغم که می زنیم بر بدن!

382

خیلی بد است که جلوی چشمت بچه ای که چند دقیقه قبلش -اتفاقی- باهاش صحبت کردی با یک ماشین تصادف کند، وسط خیابان پرت شود و صدای جیغهایش را بشنوی. بدتر از آن اینست که به آمبولانس و پلیس زنگ بزنی بیایند، وقتی به پدرش زنگ زدی جریان را گفتی بگوید" من ماشین ندارم بیام؛ به مامانش بگید بیاد" و وقتی به مادرش زنگ زدی و جریان را گفتی با عصبانیت بگوید " من کشیکم نمی تونم بیام"  .... سرش فریاد زدم "خانوم بچتو با آمبولانس تنهایی دارن میبرن بیمارستان. نمی تونی بیای؟؟؟؟؟؟؟؟؟"  و بدترش این است که بچه گریه کنان بگوید" بهش بگید حالم خوبه نگران نشه"
صدای جیغهای بچه هنوز توی گوشم سوت می کشد و حالم را بد می کند. هی می خواهم تماس بگیرم و حال بچه را بپرسم، مامان و بابا سعی می کنند منصرفم کنند.

381

دنبال بهانه می گردم که حالم بد باشد. بده بد ...

380

فکر می کنم که دیشب خوابی بود

خوابی شیرین که در میان یک کابوس شبانه اتفاق افتاد

و من خودم را بیدار کردم
همانگونه که از کابوس برمی خیزم

379

سونات اشکها

اشکهایش نتهای موسیقی ست که بر پیانو نواخته می شوند. گاه آرام آرام و تک به تک... گاه با هجوم ناگهانی و درشت.

378

نمی دونم من سرم خوش بود یا واقعا آدمای توی سینما برای اولین بار در عمر من نزدیک دو ساعت جیکشون در نیومد؟!


377

نفس بریده ام.سالهاست پلکان بنایی را بالا می روم که بامش قعر دنیاست.

376

من نمی دونم وقتی چهار تا دست، گیره، ساکشن، چندین باند و کلی ابزار تو دهنت چپوندن چرا دندونپزشک باید هی سوالهای طولانی ای که جوابش بله/خیر هم نیست بپرسه؟!

375

امشب ذره ای، سر انگشتی، به اندازه گذشته مُردم.

374

جمعه بعدازظهر بعد کلاس بود. دلم گرفته بود. خیلی. با صدای نکره م زدم زیر آواز: سر اومد زمستون، شکفته بهارون ...