حالم ناخوش است . تمام سیگارهای دنیا را هم که بکشم افاقه نمی کند.
چقدر خنده دار می شود منکه الان دارم این نوشته را می نویسم، فردا مرده باشم. که اگر باشم، جان مادرتان رمانتیک و درام و ملودرامش نکنید. من فقط مرده ام و این خنده دار است. لبخند بزنید.
بامداد سی فروردین نود و شش
3:30
رستگاری با مورفین
به تنهایی عادت می کنی
به سکوت عادت می کنی
به تلخی عادت می کنی
به تلخی سیگار
به تلخی قهوه
به درد هم.
چقدر عجیب است که همسایه دیوار به دیوار
از خانه شان صدا می آید
مهمانی ست.
به صداهای دیگر نامانوس هم
عادت می کنی!
شاید این درد تقاص نعمت زوالی من است!
(پارادوکسنوشت)
مرده تو ترافیک هیزی می کرد و بالاخره خودشو رسوند کنار ماشینم. اشاره کرد شیشه رو بدم پایین. شیشه رو دادم پایین، یه نگاش کردم. یهو شروع کردم به احوالپرسی خیلی گرم و صمیمی.
"عه خوبین شما؟ سال نوتون مبارک. خانم خوبن؟" با قیافه مردد و هاج و واج جواب داد. دوباره گفتم" خیلی خوشحال شدم دیدمتون. به خانم سلام برسونید". گفت"همچنین.حتما" گازشو گرفتم رفتم. یارو رفت تو خودش گره خورد که این کی بود؟! از قیافش معلوم بود متاهله لاشی!!!!
اندر احوالات کتری سی صد هزار تومانی
یک کتری خریدم سی صد هزار تومن که قیمتش ربطی به چیزی که می خواهم بگویم ندارد، بلکه به ترکیه ای بودن و جنس چدنی اش ربط دارد. کتری از همین معمولی هاست که شیر دارد. روی درش دو سوراخ تعبیه شده که به هنگام جوش آمدن آب، بخار از آنجایش بیرون بزند. هنگامی که آب جوش می آید، بخار از هر درز و دورزی که فکر کنید بیرون می زند، جز همان دو سوراخ. هر بار که این صحنه را می بینم روبرویش می ایستم، می خندم و می گویم "خنگ سی صد هزار تومنی!"
-تو چرا انقد بد دهن شدی؟
-مار خوردم، اسهال شدم. اینام تراوشات اسهالی روده بزرگمه. سوال دیگه ای هم داری؟
از روزهایی که با ابر بی باران شروع می شوند خوشم نمی آید.
از روزهایی که تاریک شروع می شوند خوشم نمی آید.
تو را ازین دنیای کثافت لعنتی بیرون می کشم
می برمت توی ذهنم
آنجا به یک جنتلمن تبدیلت می کنم
و همانجا نگهت می دارم.
دیگر این بیرون به تو نیازی ندارم.
چقدر دلگیر است از خواب بیدار شوی و هوا تاریک باشد...آی لعنتی ...
چای و سیگار بین کار کردن آنهم از نوع خانه تکانی جور دیگری می چسبد.
این یه هنره که بدونی کی خفه شی!