اسپرسو نیمه شب

اسپرسو نیمه شب

تلخ با طعم اسپرسو (کاغذ کاهی و خودکار مشکی سابق)
اسپرسو نیمه شب

اسپرسو نیمه شب

تلخ با طعم اسپرسو (کاغذ کاهی و خودکار مشکی سابق)

128

زندگی وقتی تنهایی ... می شود یک جنگ مداوم ... می شود توضیح دایم برای غیره ... می شود دلتنگی مدام از روزگار ...

127

نمی دانم فصل چندم داستانم را می نوشتم که یواش یواش متوجه شدم قهرمان داستان نیست. هرچه بین خطوط را گشتم اثری ازش نبود که نبود. قهرمان داستان من یک شب بی خبر و یواشکی به داستانی دیگر رفته بود. داستانی که نه سر داشت و نه ته، از آن داستانهای چیپ درجه سه و چهار. من ماندم و یک داستان نصفه و یک قهرمان فراری. اما قهرمان فراری که دیگر قهرمان نمی شد. اینطور بود که نوشتن داستانهای بی قهرمان را شروع کردم و من این موفقیت را مدیون قهرمان فراری داستان نیمه کاره ام هستم.
اینها جملات خانم نویسنده هنگام دریافت جایزه ادبی ادبیات بی قهرمان بودند.

126

اینجا در بالاترین طبقه این برج لعنتی ایستاده ام

و این پنجره همان پنجره ایست که بعضی آدمها از آن می پرند ...

گاه پایین

گاه بالا!