با سر و صدا و حضور شخصی پشت پنجره اتاقم بیدار می شوم.
"کی به این یابو اجازه داده بیاد پشت پنجره اتاق من ؟؟؟؟؟" فریاد می کشم.
در حین چایی خوردن با خبر مرگ کوهن روبرو می شوم. قلبم یک لحظه می ایستد... تمام خاطرات نوجوانی و جوانی من :( موسیقی دارد تمام می شود.موقع ناهار فیلم خشم و هیاهو را می گذارم ... ای وای ... شهلا جاهد و ناصر محمد خانی ... دوباره عین همان موقع که دادگاه شهلا جاهد را دنبال می کردم بهم می ریزم.
دیالوگهای فیلم به من می فهماند که حرفهای همه مردهای متاهلِ در فکر خیانت عین هم است. رد پای مریلا زارعی جا به جای فیلم دیده می شود.
دیگر بعدازظهر جمعه شده ... آخر جمعه از این گندتر هم می شود؟!