خیلی بد است که جلوی چشمت بچه ای که چند دقیقه قبلش -اتفاقی- باهاش صحبت کردی با یک ماشین تصادف کند، وسط خیابان پرت شود و صدای جیغهایش را بشنوی. بدتر از آن اینست که به آمبولانس و پلیس زنگ بزنی بیایند، وقتی به پدرش زنگ زدی جریان را گفتی بگوید" من ماشین ندارم بیام؛ به مامانش بگید بیاد" و وقتی به مادرش زنگ زدی و جریان را گفتی با عصبانیت بگوید " من کشیکم نمی تونم بیام" .... سرش فریاد زدم "خانوم بچتو با آمبولانس تنهایی دارن میبرن بیمارستان. نمی تونی بیای؟؟؟؟؟؟؟؟؟" و بدترش این است که بچه گریه کنان بگوید" بهش بگید حالم خوبه نگران نشه"
صدای جیغهای بچه هنوز توی گوشم سوت می کشد و حالم را بد می کند. هی می خواهم تماس بگیرم و حال بچه را بپرسم، مامان و بابا سعی می کنند منصرفم کنند.