-
ساعت 12 شب
چهارشنبه 19 فروردین 1394 00:43
قرص سرماخوردگی بخوری و سریال ترسناک ببینی !
-
مازوخیسم بهاری
چهارشنبه 19 فروردین 1394 00:29
مازوخیست یعنی در یکی از خوشگل ترین و خوش آب و هوا ترین فصلهای سال تا ساعت 11 شب کلاس بذاری واسه خودت و شاگرد داشته باشی (نه به اجبار، بلکه به اختیار) و بعد که ساعت 11 و نیم شب تو اتاقت از خستگی ولو شدی و حال نداری بری شام بخوری، از خستگیت لـــــذت بـــبــــری !
-
بدجور
دوشنبه 17 فروردین 1394 01:31
بقول نصرت خان رحمانی "ما اتفاقی هستیم که افتاده ایم" بدجور هم افتاده ایم !
-
رد پا
یکشنبه 16 فروردین 1394 03:11
یه خیابونه و آسفالت که قدمهای بزرگش مونده رو خشکی شبهاش
-
واسه وقتی که یکم گرسنه ای
یکشنبه 16 فروردین 1394 00:07
نون و پنیر فیلادلفیا و زیتون و فلفل هالوپینیا !
-
افق های دور
پنجشنبه 13 فروردین 1394 22:06
از تمام خستگی ها و دلبستگی ها که دل بکنی، چیزی نمی مونه جز یه کالبد که بین مایع و جامد بودنش شکّه! دلت میخواد زندگیت یه چمدون باشه و روبروت یه جاده به یه جایی که نمی دونی. به همه اینها فکر می کنی و بیشتر توی صندلیت فرو میری؛ در حالیکه پکی عمیق به سیگارت می زنی و چشماتو ریز کردی.
-
مست
سهشنبه 11 فروردین 1394 14:50
زلف بر باد دهم دل به ره یاد دهم تیشه به فرهاد دهم مست روم ز در برون
-
قطار
یکشنبه 9 فروردین 1394 22:28
قطار پر از زندگی پر از روح پر از جریان و اتفاق پر از سرعت در حرکت و سفر با کوپه هایی که در هرکدام یک تکه زندگی جاریست می خورد به مرد روی ریل که از زندگی خالیست.
-
...
شنبه 8 فروردین 1394 22:53
تب و لرز ...
-
یک روز زیبا
شنبه 8 فروردین 1394 15:02
مرگ پدیده باشکوهی ست که فقط باید در یک روز فوق زیبا به سراغ آدمها بیاید. یک روز آفتابی قشنگ که پرنده ها می خوانند و مردم لبخند بر لب دارند و زیر لب باخودشان ریتمی را زمزمه می کنند. وقتی مرگ دراین فضا سر می رسد عظمتش تکمیل می شود.
-
شکوفه ی دل بستگی هام
چهارشنبه 5 فروردین 1394 21:38
دلم آغوش بی دغدغه می خواد
-
وبلاگ قبلی
چهارشنبه 5 بهمن 1390 14:48
http://bitterwords.blogfa.com/
-
آنگونه
سهشنبه 4 بهمن 1390 14:08
آنگونه که آخرین بار مرا بوسیدی آنگونه که روی صندلی روبروی من خوابیدی آنگونه که توی گوشم خداحافظی کردی آنگونه که در امواج خروشان چشمانم ناپدید گشتی آنگونه حالم بد است ...
-
دهخدا بی ادب
سهشنبه 4 بهمن 1390 12:49
لغت نامه دهخدا فیلتره ! مبادا کلمه های زشت و منافی اخلاق و امنیتی که اون مردک -دهخدا- نوشته مورد بازدید قرار بگیره! پی نوشت : دیگه هر دیکته ای نوشتم بدونید که بدون تقلب از دهخداست و بپذیرید !!!
-
مزاحمت یا عزاداری؟
سهشنبه 4 بهمن 1390 12:40
نیم ساعت میان تو منطقه مسکونی با اون بلندگوهای غول پیکر مزاحمت صوتی/موجی برای همه همسایه ها ایجاد می کنن تا شاید یه ذره احساس کنن که اون غذایی که می خوان بریزن تو اون خندق بلا حلال شده !!!
-
پاهای یخزده
سهشنبه 4 بهمن 1390 00:32
تمام جورابهای پشمین جهان را هم که بپوشم، باز هم امشب پاهای یخزده من گرم نخواهند شد.
-
تا بیست می شمرم، بعد می زنم!
دوشنبه 3 بهمن 1390 02:50
در تمام مدتی که داشت جیغ می زد، چشام دور اتاق می چرخیدن. تا بالاخره روی لیوان آب ثابت شدن. روش کلی تمرکز کردم و هر لحظه بیشتر و بیشتر تصویر کوبیدن لیوان توی صورتش برام واضحتر می شد. "لیوانو می کوبم تو صورتش، داغون شه" صدای جیغ و فریادها بالاتر رفت و دیگه یواش یواش تحملم داشت تموم میشد. پیش خودم گفتم "تا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 بهمن 1390 02:29
از توی مغزم صدای جارو برقی می آید و گرسنه ام و درین سرما تاپ پوشیدم
-
آش پشت پا
یکشنبه 2 بهمن 1390 14:55
آش پشت پا رسول اکرم رو هم خوردیم !
-
زلزله
جمعه 30 دی 1390 02:24
بعداز ظهری از خستگی جلو لپ تاپ خوابم برد. یهو احساس کردم دارم تکون می خورم. دیشب خواب دیده بودم که زلزله شد و خونه رو سرمون خراب شد و ازونجا که بعضی از خوابهام عینن اتفاق می افتن مث جت از توی تخت پریدم و شروع کردم به فریاد زدن : "...
-
یه کم حرف
جمعه 30 دی 1390 02:21
بالاخره سمفونی مردگان رو خریدم. حالا دارم آماده می شم که برم توش زندگی کنم.