کبوترها همانظور که تند و تند از روی زمین دانه می خورند، با خود فکر می کنند اگر مرد کفترباز روزی برایشان دانه نیاورد چطور زنده بمانند؟! مرد کفتر باز همانطور که دانه ها را بآرامی روی زمین می ریزد و صدای کبوترها را گوش می کند با خود فکر می کند، اگر روزی کبوترهایش همه پر بگیرند و بروند چطور زنده بماند؟!