مَردُم دارن تو این فصل جفتگیری می کنن. من تازه نه و نیم شب می رسم از دفترم با عجله برم دستشویی، ساعت ده و نیم جلسه با آقای رییس رو شروع کنم و یازده و ربع شب از در کالج بیام بیرون، کِیف کنم که اینقدر خسته م !!! بعد برم خونه عین خرس قطبی بیفتم تو تخت، یه سریال جدید شروع کنم به دیدن و از داستانش ذوقمرگ شم. خوبه دیگه یاد گند بودن زندگی نمی افتم!