"زندگی ام را شبها از دهان بالا می آورم و روزها همان حجم را شیاف می کنم"
"این روزها اگر من به هر دلیلی مردم، این مرگ مرا بمنزله خودکشی تلقی کنید"
ادامه...
گلویم کمی گرفته، ترکیبی از سرما خوردگی و بغض های این چند روز ... انگار که کسی را درون گلویم دار می زنند! نه می میرد و نه طناب از گردنش آزاد می شود. در هوای گلویم دست و پا می زند و احساس خفگی می کند!