قهوه با طعم چای
عین قحطی زده ها در دفتر نشسته بودم و به این فکر بودم که بروم از یک جایی آب جوش بگیرم که خبر از غیب رسید و خانمی با فلاسک وارد دفتر شد. احوالپرسی کرد و فلاسک را روی میز، کنار سبد لیوانها و سینی گذاشت. با خوشحالی ازش تشکر کردم و وقتی رفت پریدم یک لیوان برداشتم. پودر قهوه فوری ام را درش خالی کردم و زیر لب زمزمه کنان فلاسک را برداشتم، دکمه اش را فشار دادم، خمش کردم و ... از تویش چایی ربخت روی پودرهای قهوه ! جا خوردم ... چند لحظه ای مکث ... ولی از ناچاری ادامه دادم و حالا دارم قهوه با طعم و عطر چای دبش ایرانی می نوشم !