"زندگی ام را شبها از دهان بالا می آورم و روزها همان حجم را شیاف می کنم"
"این روزها اگر من به هر دلیلی مردم، این مرگ مرا بمنزله خودکشی تلقی کنید"
ادامه...
یه معلمی از دپارتمانی که تحت نظارت منه کلاسی رو دو سه جلسه رفته (کلاس هفت هشت تا دانشجو بزرگسال داره) ، بعد وسط ترم کلاسو ول کرده رفته یه جا دیگه کلاس برداشته. باهاش جلسه گذاشتم میگم "این چه کاریه شما کردید. وقتی مسولیتی قبول می کنید که نباید کلاس رو ول کنید". میگه "ینی چی؟ از چه لحاظ؟ ینی از لحاظ اخلاقی؟" میگم "اخلاقی، کاری، حرفه ای" میگه "من هــــــیـــــچ مسولیتی ندارم" میگم " wow ... چند ساله تدریس می کنید؟" صداشو می بره بالا که "wow نداره ... من چه مسولیتی دارم؟ ... از پنج تا وقتی که دادم فقط چهارتاش پر شده ... " داد .... بیداد .... جیغ ... ویغ ... میگم "خیلی ممنون تشریف آوردید. بفرمایید" (با دستم به در اشاره می کنم) نشسته منو نیگا می کنه چشاشو ریز میکنه ...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
چرا؟
یه معلمی از دپارتمانی که تحت نظارت منه کلاسی رو دو سه جلسه رفته (کلاس هفت هشت تا دانشجو بزرگسال داره) ، بعد وسط ترم کلاسو ول کرده رفته یه جا دیگه کلاس برداشته. باهاش جلسه گذاشتم میگم "این چه کاریه شما کردید. وقتی مسولیتی قبول می کنید که نباید کلاس رو ول کنید". میگه "ینی چی؟ از چه لحاظ؟ ینی از لحاظ اخلاقی؟" میگم "اخلاقی، کاری، حرفه ای" میگه "من هــــــیـــــچ مسولیتی ندارم" میگم " wow ... چند ساله تدریس می کنید؟" صداشو می بره بالا که "wow نداره ... من چه مسولیتی دارم؟ ... از پنج تا وقتی که دادم فقط چهارتاش پر شده ... " داد .... بیداد .... جیغ ... ویغ ... میگم "خیلی ممنون تشریف آوردید. بفرمایید" (با دستم به در اشاره می کنم) نشسته منو نیگا می کنه چشاشو ریز میکنه ...