اسپرسو نیمه شب

اسپرسو نیمه شب

تلخ با طعم اسپرسو (کاغذ کاهی و خودکار مشکی سابق)
اسپرسو نیمه شب

اسپرسو نیمه شب

تلخ با طعم اسپرسو (کاغذ کاهی و خودکار مشکی سابق)

0

دانشگاه-دفتر-کلاس
در ورودی دانشگاه جدید با در ورودی یک آژانس هواپیمایی یکی است. وارد سالنی می شوی که یک طرفش می شود آموزش دانشگاه و یک طرفش آژانس هواپیمایی. طبقه بالایی ساختمان هم کلاس ها. وارد سالن می شوم و تعداد زیادی از کارکنان آژانس را می بینم -همگی خانم- که جمع شده اند و نگهبان دانشگاه که صدایش را به سرش انداخته و سر یکی از خانمها فریاد می زند و برای حجاب به او تذکر می دهد. وسط داد و بیدادهایش چشمش به من می افند و سلام می کند؛ با سر جواب می دهم و از گوشه ای می روم بالا. فکرم شدید درگیر است که چرا نگهبان انتظامات دانشگاه باید به کارکنان آژانس هواپیمایی گیر بدهد و توی ذهنم توجیه هم می کنم.

وارد دفتر اساتید می شوم. یک برگه به دیوار زده اند و روز (هفته) معلم را تبریک گفته و روی میز چند بشقاب که توی هرکدامش یک آبمیوه و یک کلوچه گذاشته شده. طبق معمول همیشه برای خودم آب جوش می ریزم و وارد کلاس می شوم.

ردیفهای اول بر خلاف همیشه خالی است. آقایان -باز هم برخلاف همیشه- به آخر کلاس کوچ کرده اند وبصورت فشرده و دسته دسته کنار هم نشسته اند. به همه شان تک تک نگاهی می اندازم و لبخند می زنم "روز بسیار زیباییه برای امتحان میان ترم" همه با لبخند شروع به غرغر زدن می کنند. پر حرف ترینشان را می فرستم آموزش تا برگه سفید بیاورد و امتحان شروع می شود. قهوه ام را درست می کنم، کاغذ و قلم و کتاب داستانم را جلویم می گذارم و به دانشجوها آخرین نگاه را می اندازم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد