اسپرسو نیمه شب

اسپرسو نیمه شب

تلخ با طعم اسپرسو (کاغذ کاهی و خودکار مشکی سابق)
اسپرسو نیمه شب

اسپرسو نیمه شب

تلخ با طعم اسپرسو (کاغذ کاهی و خودکار مشکی سابق)

شامپاین و خاویار ( چرخه)

چشمانش را باز می کند. سر میزی با شمعدانهای نقره عتیقه و ظرفهای چینی مجلل نشسته. شامپاین و خاویار. به اطراف میز نگاه می کند، انگار اصلا خبر ندارد که چطور سر از آنجا در آورده.

مرد شکم گنده آن طرف میز دارد چیزی توی دهانش می لمباند. ناگهان دستهایش را روی میز می کوبد. به آن سر میز با عصبانیت نگاه می کند. "این سکوتت منو دیوونه می کنه ...دِ خب یه چیزی بگو لـــنتی" خیره و با تعجب به مرد شکم گنده نگاه می کند " زنیکه پتیاره ... همیشه باهام همین رفتارو داری. انگار من گناهکارم. دِ نه بیا اینو بگو دیگه ... ها؟ ها ؟ ها؟" دستهایش را روی میز فشار می دهد تا هیکل  گنده اش را از روی میز بلند کند. مرد شکم گنده روی میز نیم خیز به سمت جلو خم شده. " نمیخای چیزی بگی نه؟ " " اوهـــــــــــــــوی با تواَم"

شمعدان جلوی دستش را بر می دارد و محکم می کوبد توی سر او. دیگر به چیزی نگاه نمی کند. همانطور ساکت سرش روی میز می افتد و از گوشه آن خون جاری می شود.

نمی داند چه مدت به همین حال می گذرد تا اینکه چشمانش را باز می کند.سر میزی با شمعدانهای نقره عتیقه و ظرفهای چینی مجلل نشسته. شامپاین و خاویار.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد