اشکهایم را پاک می کنم. یک رژ خوشرنگ چشمگیر می زنم که به لبخند مصنوعیم بیاید و کار را شروع می کنم.
سلام و سپاس از نوشته های خوبتوناز کودکی...هراس از دست دادنهمیشه با من بود روزی برای دستهای مادر ...در خیابانهای شلوغو امروز قلب معشوقه ام ... در اتاقی خلوت.آرشید
سلام و سپاس از نوشته های خوبتون
از کودکی...
هراس از دست دادن
همیشه با من بود
روزی برای دستهای مادر ...
در خیابانهای شلوغ
و امروز قلب معشوقه ام ...
در اتاقی خلوت.
آرشید